عکس های عروسی

دیروز از عکاسی زنگ زدن که عکس هاتون چاپ شده بیاین ببرین 

دیگه منم کلی ذوق کردم بخاطر اینکه زود حاضرشده

اویل که ما با این عکاس قرداد بستیم واسه عروسی همه میگفتن خیلی گرون در میاد 

ولی من میدونستم کارش حرف نداره برای همین هرکس هم مغز شوشو رو مختل میکرد گفتم نه همین اتلیه خوبه

الانم اصن پشیمون نیستم دیروز بعداینکه رفتیم گرفتیم وقتی عکس هارو دیدم محشر بودن یعنی میکس نوارعروسی هم محشر بود هرکس نگاه میکنه دهنش وا میمونه

خیلی خوب شده بودن بردیم مامانمم دید خیلی خوشش اومد همش میگف عین کارت تبریک ههست 

الان مونده شاسی عروسی اونم گفتن اواخرمرداد میدن

یعنی اون همه پول ارزشو داشت

لباس عروسمم خیلی خوشگل شده تو عکسا دسته گلمم همینطور

یعنی همه چی پرفکت 

پری روز دوستای سرخوشم اومدن خونه ما دلمون براهم دیگه تنگ شده بود فیلم عروسی مارو نگاه کردیم کلی گفتیم خندیدم ساعت۸رفتن 

دیگه مرغ هامون هم به مرحله فروش رسیده ایشالله تا هفته دیگه هم تموم خداروشکر:)

 

√بچه ها منم میخونمتون حس کامنت گذاشتن نیس پای بی معرفتی نذارین:))))

این چند روز

خوب سه شنبه حامد ساعت۸اومد خونه یکم نشستیم بعدش گفتیم بریم بیرون رفتیم زنگ زدیم به سعید حوری اونام اومدن رفتیم بناب برای کباب خیلیم خوشمزه بود نوش جون کردیم بعدش رفتیم قلیون که ۱۵نفر تو نوبه بودن دیگه برگشتیم خونه

فرداش هم زنگ زدم مامانم اینارو برای افطار دعوت کردم

دیگه برا خودم خانومی شدم خخخخخ

مامانم گف اش و کباب من میپزم تو برنج وخورشت بپز 

دیگه اول کارای خونه رو انجام دادم بعدشم رفتم سراغ غذا مرغ گذاشتم بپزه بعدش سرخ کردم 

خورشت قیمه گذاشتم حلوای خرما درست کردم ساعت۷اینا بود اومدن دیگه برنجمم ابکش کردم سفره رو با دیبا چیدیم افطار کردیم 

فرداش هم که بعدازظهر حامد رفت ساعت۹اومد منم حوصلم سر رفته بود گف خانومم پاشو بریم بیرون رفتیم بستنی خوردیم بعدش با سعید اینا هماهنگ کردیم رفتیم پارک و سیب زمینی کبابی خوردیم 

کلی گپ زدیم اخر شب برگشتیم دو روزم بود که میرم خونه مامانم 

ای منتظرم این ماه تموم بشه خیلی بده اتگار عزاست 

حوصلم سر رفته دلم میخواد بریم یه جای سرسبز کلی عکس بگیرم خخخخ یعنی عاشق عکس هستم 

یه خبر مهمم برای خودم اینه که ازاخر هفته مرغ میفروشن دیگه وقتمون کاملا ازاد میشه:)))))

۵مرداد هم تولد عشقم جان هست یا مونو پد میخرم یا لباس احتمالا مونو پد بخرم چون عاشق عکاسی هستیم

خوب دیگه میرم یواش یواش نهار بذارم شوید پلو درست میکنم 

یه غذای شمالی خوشمزه خوب دیگه من برم:)

 

چرت و پرت

سلامون علیکم

ای نمیدونم چرا بعد اون یه ماه قطی وبلاگ دیگه حس وحال نوشتن ندارم

عاخ چیز خاصی هم نشده قابل وصف باشه از یه طرف کلافکی گرما که واقعا حالمو بد کرده اصن نمیتونم از خونه برم بیرون

از یه طرف ماه رمضون از  طرف دیگه هم حامد بعدازخوردن نهار میره ساعت 9میاد

منم یا خونه ام یا هم میرم خونه مامانم اینا

ایش این تابستون کوفتی تموم بشه بد حالم کرده اصن

میخوام برم خرید قراره شوبلی مانتو کفش شلوار بخره برام ولی نه اون وقت داره نه گرما اجازه میدی بری بیرون

من الان مانتوووووو میخوام روحیم عوض بشه

گفتم که قراره عزیز دل عمه مهر ماه بیاد به دنیا خیلی منتظرم تا بخولمش

این عروس به قول ارزو چش سفید هم نمیگه قراره اسم چی بذران من هی با اسم های مختلف قربون صدقش میرم

میرم بخوابم تا ساعت 7بیدارشم ماه عسل بنگرم کار دیگه ا هم ندارم

اینقدر با گوشی بازی کردم سرسام گرفتم هیچ تفریحی نیس خوووو من دلم یه مسافرت مشهد میخواد البته الان نه زمستون تو هوای سرد 

میدونم خیلی چرت وپرت نوشتم همینجور الکی مثلا

+دوستان لیک دونی ندارم تو وب دوستان گذاشتمتون

+میخوام روزمره بنویسم از صبح تا شب نمیدونم شاید بنویسم شایدم حسش نباشه

+دلم یه چیز خنک میخواد 

انرژی

اولین کاری که کردم قالب رو عوض کردم این  قالب بهم انرژی مثبت میده دوس دارم

الان اکار خونه تموم شدمنم شدم کوزت

حمومم کردم نشستم یه کیک هم پختم گذاشتم سرد بشه شب با حامد نوش جان کنیم:)

خوب 

برگشت دوباره

خوووب خوب سلام 

دلم برای همه دوستای مجازیم تنگ شده بود خیلی زیاد 

نگران همتون بودم چیکار میکنین وچی شده واقعا بهتون عادت کرده بودم

والاح تعریف کردنی اینقدردزیاد هست نمیدونم از کجا بنویسم

درسته ۲سال از نوشته هام پریده که قشنگترین روزام ثبت شده بود ولی چه میشه کرد

راستی نماز روزه هاتون هم مورد قبول درگاه حق باشه:)

الان خونه خودمم نشستم سریال های ریور رو میبینم 

دیشب افطاری صاحب خونه بودداز صبح پایین بودیم کمک میکردیم

شب هم افطاری بود همه به من نگاه میکردن موجود ناشناخته بودم خخخخخ زن صاحب خونه به همه میگف عروسمه:)

امشب هم باز افطاری دعوت هستیم میریم مراغه خونه خاله حمیده

من چی بپوشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

رابطه من و حامدم مثل همیشه خوبه خداروشکر گاهی دعوا میکنیم قهر میکنیم زودی هم اشتی میکنیم

فیلم های عروسیمون رو دادن وای اگه ببینین اینقدر خوشگله 

خیلی راضی بودم فقط عکس ها وشاسی عروسی مونده که بدن

گالاح خونه مامان ادم خوش میگذرونه ولی خونه خودت باید کار کنی غذا بذاری

من هرروز سرامیک پاک میکتم بازم فرداش کثیف میشه

هوب دیگه من برم نهارمو بذارم که شوبلیم ۱ساعت دیگه میاد

 

ودوستای گلم ادرس تون ندارم زودی بیاین بنویسن منتظرم:))))

یعنی هیج جا اینجا نمیشه چقدز دلم تنگ شده برای همه چی